۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

           مسئول قتل فرخنده اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی است

بعد از فروپاشی رژیم مزدور نجیب وایجاد دولت جهادی ها خانه جنگی های خانمانسوز ارتجاعی میان دو جناح رژِیم جهادی ها به سردمداری مسعود و ربانی از یکسو و گلبدین از سوی دیگر در گرفت. سرانجام آی اس آی پاکستان به حمایت امپریالیست های امریکایی و انگلیسی طالبان را وارد این کارزار نمود. طالبان بنا به ناخوشنودی مردم از رژیم ارتجاعی جهادی ها و حمایت قوی خارجی توانست بر اریکۀ قدرت سیاسی افغانستان تکیه زند.
در زمان امارت اسلامی افغانستان زنان به شدید ترین وجه مورد ستم قرار گرفتند، دروازه های مکاتب به روی شان بسته شد، از رفتن به حمام محروم گردیدند، بدون چادر برقع و محرم شرعی نمی توانستند حتی از خانه بیرون آیند. اگر زنی بدون چادر برقع و یا محرم شرعی در بازار دیده می شد با شلاق طالبان روبرو می گردید و حتی اگر همراه محرم شرعی بود و چادر برقع هم داشت، اما پایش معلوم می گردید باید ضربات شلاق طالبان را در پاهایش احساس می نمود.
امارت اسلامی طالبان با حمایت آی اس آی پاکستان و زیر نظر امریکا کار می نمود وتامین کنندۀ منافع امریکا در منطقه بود، به این دلیل بود که امپریالیزم امریکا در مقابل جنایات طالبان و پایمال نمودن حقوق زنان لب به سخن نگشود و از کنار آن به سادگی گذشت. در حقیقت امر تمام اعمال جنایتکارانۀ طالبان در زمان امارت اسلامی مورد تائید امپریالیزم امریکا قرار داشت.
اما زمانی که منافع امپریالیزم امریکا تقاضا نمود که درافغانستان حضور نظامی مستقیم داشته باشد، دست نشاندگانش را مورد خشم ونفرت قرار داد وبا تهاجمات وتجاوزات همه جانبه افغانستان را اشغال نمود. در این زمان جهادی های شکست خورده وملیشه های بدنام به عنوان لشکر پیادۀ اشغالگران عمل نمودند. امپریالیست های امریکایی بعد از دوماه بمباران و راکت باران وکشتار ده ها هزار از مردم بیگناه وآواره شدن صدها هزار نفر، افغانستان را به اشغال خود در آوردند.
یکی از حیله گری های امپریالیست های اشغالگر برای تجاوز به افغانستان شعار کاذبانۀ آزادی زنان از قید اسارت طالبان بود. گرچه با اشغال افغانستان زنان توانستند از خانه های شان بیرون شوند، به تحصیل و کار در خارج از خانه بپردازند، اما وضعیت شان در مجموع بد تر از زمان امارت اسلامی طالبان گردید. گر چه در زمان طالبان زنان بیش از حد مورد ستم قرار داشتند، اما با وجود این همه ستم و فشار، تجاوزات گسترده واختطاف زنان و دختران به این حد وجود نداشت وهیچگاه سراغ نداریم که در آن زمان دختران سه ساله مورد تجاوز قرار گرفته باشند. امروز در افغانستان اشغال شده، زنان ودختران با آنکه می توانند تحصیل نمایند واز خانه بیرون شوند هیچ مصئونیت ندارند. مسئول تمام این جنایات رژیم پوشالی واشغالگران امپریالیست اند، زیرا جنایتکارانی که چنین عملی را مرتکب می شوند یا از جملۀ اراکین بلند پایۀ دولت اند مانند کبیر رنجبر،... و یا اراکین بلند پایه دولتی پشت سر ایشان قرار دارند. روزی نیست که در اطراف واکناف کشور زنی چه بصورت گروهی ویا غیر گروهی مورد تجاوز قرار نگیرد و یا از طرف پدر، برادر و یا شوهر به قتل نرسد ویا مثله نگردد.  وبدتر از همه که امروز زنان با توطئه و در ملاء عام توسط خیل زن ستیزان وحشی نیز به فجیع ترین شکل آن به قتل می رسند.
فرخنده دختر بیست وهفت ساله که از دارالعلوم عربی فارغ التحصیل گردیده وحافظ قرآن نیز بود و خانواده اش نیز یک خانوادۀ مذهبی است، بناحق توسط ملای تعویذ نویس و مجاور زیارت شاه دو شمشیره متهم می شود که قرآن را آتش زده است. ابتدا مردم نظاره گر اند، اما کسی بنام شرف بغلانی برای اینکه مردم را تحریک نماید تا دختر را مورد حمله قرار دهند با فریاد با حضور مردم و پولیس به دختر حمله میکند واو را مورد لت وکوب قرار می دهد. جای اینکه مردم و پولیس دختر را از چنگال او نجات دهند وچون وچرای قضیه را از دختر پرسان نمایند، همچو حیوان وحشی به دختر حمله می نمایند و با مشت ولگد و چوب او را زیر ضربت قرار می دهند و حتی او را چند مرتبه از بام به پائین می اندازند. در این میان پولیس مزدور نظارگر اوضاع است وهیچ حرکتی انجام نمی دهد. دختر را چنان می کوبند که گوشت واستخوانش یکی می شود. شرف بغلانی وملای تعویذ نویس به این کار بسنده نمی کنند از روی نعش دختر مظلوم موتر کورولا را چند مرتبه عبور می دهند وبعد مرده اش را که کاملاً برهنه گردیده است آتش می زنند تا آثاری از وی بجا نماند.
این است معنی واقعی آزادی زنان در زیر بال و پر اشغالگران ورژیم منحوس دست نشاندۀ شان. اگر تا کنون زنان در خانه مورد شکنجه وعذاب وحتی قتل قرار می گرفتند، امروز در ملاء عام و بصورت گروهی مورد شکنجه وقتل قرار می گیرند.
ایاز نیازی خطیب مسجد جامع وزیر اکبر خان، خانم حسن زاده معین وزارت اطلاعات و کلتور و زلمی زابلی سناتور... از عمل شنیع ملای تعویذ نویس که هم قماش شان می باشد به دفاع بر می خیزند و عمل جنایتکارانۀ گروه وحشی را مورد تائید قرار می دهند، در حالیکه آنها به خوبی می دانند که هیچ سندی دال برسوختاندن قرآن وجود نداشته و به دست هم نیامده است. در چنین حالتی ایاز نیازی خطیب مسجد جامع وزیر اکبر خان به رژیم پوشالی اخطار می دهد که دنبال تعقیب و پیگرد عاملان قضیه نگردد، در غیر این صورت «مردم قیام خواهند کرد»؟!! زهی بی شرمی و سفاهت.
موضعگری خطیب مسجد جامع وزیر اکبر خان، معین وزارت اطلاعات کلتور و زلمی زابلی به این معنی است که ملایان هر کاری را که می کنند آزاد اند وهیچ کس حق آن را ندارد که مقابل شان به ایستد. موضعگری خطیب اجیر و بقیه مزدوران و میهن فروشان اخطار جدی به زنان کشور است که باید مطیع و فرمانبردار باشند و هر کاری که علیه شان صورت می گیرد صدای شانرا نکشند در غیر این صورت وضع شان بهتر از فرخنده نخواهد بود. زنان باید این اخطار را جدی بگیرند وعلیه اشغالگران، رژیم دست نشانده وملاهای میهن فروش واجیر به مبارزۀ جدی و بی امان برخیزند.
طوریکه شواهد می رساند دختر قرآن را نسوختانده واین یک توطئه بوده است. حال گیریم که این کار از وی سر زده باشد. آیا جزایش چنین است که خطیب مسجد جامع وزیر اکبر خان و بقیه میهن فروشان این قدر سفت وسخت پشت جنایتکاران ایستاده اند؟ شاید جناب خطیب وبقیه مزدوران پاسخ شان این باشد که جزای کسی که قرآن را بسوزاند این است. حال این سوال مطرح می شود، زمانیکه اشغالگران امریکایی در میدان هوایی بگرام چندین جلد قرآن را سوختاندند چرا علیه امریکایی ها موضع نگرفتند ومردم را دعوت به قیام ننمودند؟ در این جا یک چیز به خوبی مشخص می شود که این عده ملایان و میهن فروشان به شمول سیاف دین را در بدل پول به اشغالگران امپریالیست فروخته اند، و دین را فقط وسیله ای برای سرکوب مردم زحمتکش قرار داده اند تا ازاین طریق بهتر بتوانند به باداران اشغالگر شان خدمت نمایند. این وضعیت اسفناک این مسئله را بخوبی بیان می کند که بکار بردن کلمه" آزادی زنان" از طرف اشغالگران و رژیم دست نشانده چیزی جز فریب زنان نیست و در حقیقت امر به معنی بردگی زنان است نه چیز دیگر.
 در چنین حالتی باید قتل فرخنده به مقاومت ملی مردمی وانقلابی علیه اشغالگران امپریالیست ورژیم دست نشانده که مسبب این همه بد بختی اند مبدل می شد، اما متاسفانه با ضعف نیروهای انقلابی این کار صورت نگرفت و میدان مبارزه را نیروهای لیبرال درون رژیم پوشالی در اختیار گرفتند و این مبارزه را به مبارزه بین لیبرال ها و بنیادگرایان درون رژیم دست نشانده تبدیل نمودند.
بنیادگرایان درون رژیم پوشالی در این مبارزه عقب نشینی نموده و حالت دفاعی به خود گرفتند، تا آنجائیکه حرف های شان را پس گرفتند ومعین وزارت اطلاعات کلتور در فیس بوکش از موضعی که گرفته بود اظهار ندامت نمود و اظهار کرد که عجولانه تصمیم گرفته است. مگر این آقا زادگان کودک دبستانی اند و نمی دانند که چه می کنند؟ قضاوت را به خوانندگان می گذاریم.  
دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان عمل جنایتکارانۀ قتل فرخنده را شدیدا تقبیح می نماید و از زنان ستمدیده افغانستان می خواهد که فریب نیروهای وابسته به رژیم پوشالی، جامعه مدنی و دیگر نهاد های ارتجاعی را نخورند، زیرا در طول 14 سالی که از اشغال کشور گذشته وعده ووعیدهای بیشماری برای زنان و توده های زحتکش داده شده، اما هیچکدام شان عملی نگردیده است.
زنان افغانستان هیچ راهی برای رهایی از این وضعیت اسفناک ندارند جز مبارزه برای بیرون راندن نیروهای اشغالگر وسرنگونی رژیم دست نشانده، زیرا مسبب این همه بدبختی ها اشغالگران امپریالیست ورژیم دست نشاندۀ شان و سیستم مردسالار جامعه می باشد. بدون بیرون راندن اشغالگران وسرنگونی رژیم دست نشانده ومحو کامل سیستم مرد سالار جامعه امکان دست یافتن به آزادی امکان پذیر نیست. این کار فقط از طریق مقاومت همه جانبۀ ملی مردمی و انقلابی امکان پذیر است.
پس به پیش به سوی مقاومت همه جانبه ملی مردمی وانقلابی.
مرگ بر اشغالگران
مرگ بررژیم دست نشانده
و مرگ بر سیستم مردسالار
دسته هشت مارچ زنان افغانستان
6 حمل 1394


آزادی یا اسارت

"آزادی" یا " اسارت" واژه های تازه ای نیستند. آنچه تازه است کار برد این واژه ها می باشد. در افغانستان اشغال شده، امروز واژۀ " آزادی زنان"از مفهوم واقعی اش تهی گشته و اصالت خویش را از دست داده است. در جامعۀ ما امروز " آزادی زنان" را به این معنی ترجمه می کنند: آزادی یعنی بیرون شدن از خانه، حق رای دادن و حق انتخاب شدن. به این معنی که زنان باید دیگر سنت های مزخرف جامعه را بپذیرند و به آن تمکین نمایند. یا بعبارت دیگر زنان باید خانه داری را خوب بلد باشند، در مقابل شوهر تمکین نمایند و از تمام دساتیرش اطاعت کنند. این است معنی حقیقی آن "آزادی" ای که اشغالگران به زنان اعطا نموده اند. این ها همه آگاهانه و مغرضانه به خاطر به انقیاد کشانیدن زنان مطرح می شود. طرح این مطالب به کالا شدن زن بیش از پیش کمک می کند.
امروز رسانه های امپریالیستی و ارتجاعی چنان با رنگ و روغن از آزادی زنان سخن می گویند و چنان با صدای رسا از آزادی و استقلالیت زن سخن می رانند که زن یقین می کند که آزاد است. اما استعمال امروزی کلمۀ " آزادی زنان" که از طرف اشغالگران و رژیم پوشالی مطرح می شود یک تقلب باطنی را در خود نهفته دارد. داد و فریاد هایی که امروز در مورد " آزادی زنان" در افغانستان به راه افتاده قصۀ طبل توخالی را به یاد می آورد.
اشغالگران امپریالیست می خواهند که با بکارگیری کلمۀ "آزادی زنان"، اشغالگری خود را توجیه نمایند. آنها اصلاً اعتقادی به آزادی زنان ندارند.  چنانچه در زمان امارت اسلامی طالبان امپریالیزم امریکا چشمش را به روی وحشت امارت اسلامی بسته بود و ستم بر زنان و پایمالی حقوق شان و اخراج زنان شاغل از سمت های دولتی و غیر دولتی و همچنین اجرای"قوانین جزای شرعی" را با سکوت مهر تائید می زد. تائید و حمایت امپریالیزم امریکا از رژیم طالبان در مخالفت با اتحاد شمال که تحت حمایت مسکو قرار داشت، بود. نیروهای مربوط به اتحاد شمال در آن زمان تجهیزات نظامی شان را از مسکو دریافت می نمودند و تا الحال تمایلات روسی دارند.
در آن زمان امپریالیزم امریکا فکر می کرد که از طریق طالبان می تواند جمهوری های پیشین"شوروی" را در محاصره گرفته و تحت کنترول قرار دهد و از این طریق مانع به توافق رسیدن این جمهوری ها با چین و ایران در مورد سرمایه گذاری های خط لوله نفت و گاز و یا دیگر قرار دادها گردد و این قرار دادها از طریق شرکت یونیکال بدست آید تا از این طریق هم رقبایش را کنترول نماید و هم سودهای کلانی به جیب زند.
« یک دیپلمات امریکایی گفت: «طالبان احتمالا مثل سعودی ها تحول خواهند یافت» او شرح داد که افغانستان بدل به مستعمرۀ نفتی امریکا می شود، سود های کلانی برای غرب وجود دارد، اما مردم سالاری در آن وجود نخواهد داشت. زنان بطور قانونی شکنجه خواهند شد. او گفت:«با این قضیه می توان کنار آمد» مهر تائید واشنگتن بر رژیم طالبان به جای اتحاد شمال بخشی از "بازی بزرگ" و رقابت فزاینده میان مجتمع های روسی و امریکایی برای کنترول ذخایر نفت و گاز و مسیر های خط لوله از قزاقستان و ترکمنستان بود. در اوایل سال 1997، کار گزاران طالبان در دفتر یونیکال در تگزاس جلسه داشتند.» ( میشل شوسودوفسکی ـ جنگ و جهانی سازی واقعیت های پشت پرده 11 سپتامبر ـ صفحات 112 و 113 )
امپریالیست ها بطور کلی با بنیادگرایان مخالف نیستند، بلکه هر زمانی که ممکن بوده از آنها در جهت تامین منافع شان سود برده اند. آنها از طریق بنیاد گرایان مانع رشد جنبش های انقلابی، سکولاریستی و ناسیونالیستی می گردند. در هر جایی که بنیادگرایی رشد نموده نهادهای انقلابی، سکولار و ملی را بر انداخته و نهادهای بنیادگرا را جایگزین آن ساخته است. به همین سبب امپریالیزم معمولاً از بنیادگرایان پشتیبانی می نماید. افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه... نمونۀ بارز این مدعا است. در واقع به همین خاطر است که هم اکنون اکثریت بنیاد گرایان خادم و خدمتگذار امپریالیست های امریکایی و متحدین شان هستند.
کسانی که امروز به معنی واقعی کلمه معتقد به آزادی زن هستند، علم مبارزه را علیه اشغالگران و رژیم پوشالی بر دوش کشیده و آنرا به جلو سوق می دهند. آنها خواستار آزادی نظریات نوین در کنار نظریات کهنه و فرتوت راجع به زنان نیستند، بلکه خواهان آنند که اولی را جایگزین دومی نمایند.
شعار "آزادی زنان" که امروز اشغالگران و رژیم پوشالی سر می دهند معنی واقعی آن بردگی زن است. زیرا این شعار تا کنون نتوانسته کوچکترین گره ای از مشکل اساسی زنان را باز نماید، بلکه آنها را بیشتر از پیش در معرض خطر قرار داده است.
 روزی نیست که در اطراف و اکناف کشور زنی مورد تجاوز قرار نگیرد و یا از طرف پدر، برادر و یا شوهر به قتل نرسد و یا مثله نگردد. بدتر از همه این است که امروز زنان به فجیع ترین شکل یعنی بصورت گروهی نیز به قتل می رسند. این وضعیت اسفناک بخوبی بیان کنندۀ این مدعا است که هدف اساسی اشغالگران و رژیم دست نشانده از بکار بردن کلمه" آزادی زنان" در حقیقت امر به بردگی کشاندن زنان است نه چیز دیگر. 
آزادی به معنی واقعی آن عبارت از تساوی حقوق زن و مرد در تمام عرصه های زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. زنان جامعۀ ما نه تنها از حقوق اقتصادی برخوردار نیستند، بلکه حقوق سیاسی و فرهنگی نیز از آنان سلب گردیده است. حتی حضور زنان در ساحۀ سیاسی و فرهنگی هم کاملاً کمرنگ است. آزادی زمانی معنی حقیقی و واقعی خود را می یابد که دیگر از انواع و اشکال ستم نشانی باقی نماند.
برای اینکه زنان افغانستان به آزادی برسند باید خود را دریابند و خود را بسازند. این ساختن و یافتن نه توسط تصویر کهنه دیروز میسر است و نه هم توسط نقابی که امروز اشغالگران و رژیم پوشالی بر چهره های قدیمی شان زده اند امکان پذیر می باشد، بلکه زنان امروز احتیاج به آگاهی سیاسی دارند. از این طریق است که چهرۀ اصلی، آگاه و مستقل خویش را می توانند درک نموده و دریابند.
سوال این جا است که کدام زن می تواند گام به جلو گذاشته و به دفاع از حقوق خویش بر خیزد؟ زن سنتی اسیر در بند اوهام و خرافات و یا زن متجدد عروسک نما که خود در انقیاد اشغالگران و میهن فروشان در آمده است؟ هیچکدام! زیرا زنی که فقط کارش کنیزی خانگی باشد و فقط نقش ماشین چوچه کشی را بازی نماید و آنچنان دربند اوهام و خرافات سیستم مرد سالار گیر افتاده باشد که طفل مریضش را با تعویذ و شویست "مداوا" کند هیچگاه نمی تواند گامی به جلو بگذارد، بلکه خودش بیشتر از همه نیاز به آگاهی سیاسی دارد. اما زمانی که این آگاهی را کسب نماید می تواند نقش عظیمی در پیشبرد مبارزات انقلابی ایفا نماید.
زنان تحصیل کردۀ جامعۀ ما به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته که کاملاً معدود اند و خود را متجدد می دانند عروسکهایی در دست اشغالگران و رژیم پوشالی بیش نیستند. این ها کسانی اند که از ریاست تا وکالت و وزارت رسیده اند. این دسته از زنان نه مسئولیتی در قبال دیگر زنان دارند و نه هم هدف رسیدن زنان به آزادی را دنبال می کنند. این ها فقط یک هدف را دنبال می کنند، خدمت به اشغالگران و رژیم پوشالی. این زنان وظیفۀ خود را به هر قیمتی که باشد برای اشغالگران انجام می دهند. این دسته از زنان با همجنسان خود بدتر از مردان شوونیست رفتار می کنند. این دسته از زنان نیز نمی توانند از مدافعین حقوق زنان باشند، بلکه آنها در صف دشمنان عمده ایستاده اند که باید همراه با اخراج قهری اشغالگران از کشور و سرنگونی رژیم پوشالی از قدرت به زیر کشیده شوند.
دستۀ دوم زنان تحصیل کرده، زنانی اند که با گوشت و پوست خود ستم را لمس می کنند و از اشغال بیزار اند. یک عده از این زنان در کار سیاسی از خود بی تفاوتی نشان می دهند. این عده زنان اکثریت زنان تحصیل کردۀ جامعۀ مارا تشکیل می دهند. این دسته زنان نیز نیازمند به آگاهی سیاسی اند. با بالابردن آگاهی سیاسی شان می توان آنها را در کار های سیاسی ضد اشغال فعال ساخت. باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که اگر ما نتوانیم این زنان را به حرکت در بیاوریم اشغالگران و رژیم پوشالی در شوراندن آنها علیه ما موفق خواهند شدند. بنابرین توده های زن که تا کنون ساکت مانده اند باید به حرکت واداشته شوند.
تعدادی از زنان تحصیل کرده گام به جلو گذاشته و برای دفاع از حقوق زنان به مبارزه علیه اشغالگران و رژیم پوشالی و سیستم مرد سالار حاکم بر خاسته اند. این دسته از زنان از جان خود مایه می گزارند و سخت در تلاش اند تا سطح آگاهی سیاسی سایر زنان را بالا برند و بسیج شان نمایند و متحداً علیه اشغالگران و رژیم پوشالی مبازه نموده و این مبارزه را تا بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم پوشالی ادامه دهند.

زنان آگاه، مبارز و انقلابی کاملاً در مقابل زنان تسلیم شده به اشغالگران و رژیم پوشالی قرار دارند. آنان آگاه به ستمی که بر زنان اعمال می شود و با درک رسالت تاریخی شان به مبارزۀ جدی و اصولی خویش برای بیرون راندن قهری نیروهای اشغالگر امپریالیست و سرنگونی رژیم دست نشانده و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین ادامه می دهند تا جامعه در مسیر محو کلیه اشکال استثمار و ستم، منجمله ستم بر زنان، قرار بگیرد.